شنبه 1 اسفند 1390 |
يا شافي
فِى قُلُوبِهِمْ مَّرَضٌ فَزَادَهُمْ اللَّهُ مَرَضاً وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا کَانُواْ يَکْذِبُونَ
در دلهاى منافقان، بيمارى است پس خداوند بيمارى آنان را بيافزايد. و براى ايشان عذابى دردناک است، به سزاى آنکه دروغ ميگويند.
10-بقره
در علم و معلوم به اين نکته اشاره شده که علم خدا چگونه است و اين خود تفاوت دارد با معلوم.
در اين آيه نيز يک نسبت قهري را به خود نسبت داده است نشان به اين است که آن امر و هر امر ديگري در دنيا و آخرت و همه عوالم بي سنت او نيست يعني همه امور در اراده و يد قدرت باري تعالي است.
ولي خداوند همه امور را با يک قاعده کلي در آميخته است اگر امر الف صورت گيرد نتيجه يک بدست خواهد آمد
اگر امر ب انجام شود نتيجه دو بدست آيد و.......
اين نيست که شما در نتيجه انجام امر الف که نتيجه قهري 1 را داراست به نتيجه 2 يا 3 و يا هر غير 1 ديگري برسيد! چون آنها خود نتيجه قهري امور ب و ج و د و .... هستند.
مگر اينکه! بخواهد عجزي بنمايش درآيد يا خيري بالاتري در اراده پروردگار صورت گيرد که در اينجا محل بحث نيست و در نوشتههاي معجزه خود مفصل بيان گرديده است
اينکه وقتي آب را تا 100 درجه سانتيگراد گرم کنيد بخار ميشود يک نتيجه قهري امر گرم نمودن آب است اما همين گرما در آهن نتيجه ديگري حاصل ميکند مسلم است آهن در 100 درجه گرما بخار نخواهد شد يا ذوب نميگردد که خود شامل قانون ديگر است و نتيجه يک امر ديگر
ترکيب اکسيژن و هيدروژن با نسبت يک به دو ايجاد آب است اين يک قاعده کلي است و خداوند قرار نيست که آنرا تغيير دهد يا تا زماني ثابت بعد از آن يک قانون ديگر را جايگزين آن نمايد اينها در عالم ثابت هستند.
پس در اين آيه پروردگار هستي يک امر حتمي را متذکر شده است که اگر در جان و دل کسي مرض (نفاق و دروغ و....) وارد شود فرد اگر درمان نشود مرض تکثير يافته و زياد ميشود.
نکته ظريف در اين راه يافتن مرض است بايد سعي زياد نمائيم که ميکروب وارد قلب نشود اگر شد که غذاي آماده و محل تکثير فراهم است! جاي محبت و گرمي دل است وقتي اين محل در اختيار ميکروب و مرض قرار گيرد رشد خواهد کرد و رذائل اخلاقي در آن جولان خواهند داد، همانطور که خوبيها و اخلاق پسنديده در آن رشد مييابند.
اين زياد شدن نتيجه قهري ورود آفت و مرض به يک جاي نرم و گرم و مناسب رشد است و جان انسان جنين جايي دارد بايد در دريچه قلب ودل و جان را مصون از ورود ميکروب نمود و گرنه ذره فاسد وارد شد بايد سريع آنرا خارج کرد و يا کشت وگر نه فرد مواظبت نکند و دلخوش باشد که اين ذره کاري از دستش بر نميآيد و دچار غرور بيجا شده است و ميکروب کار خودش را خواهد کرد و بيماري گسترش بافته و مرض زياد ميشود.
اين آيه اشاره به نتيجه دارد نه اينکه خداوند مرض در قلب را زياد ميکند بلکه خداوند کسي را که مراقبت از جان و دل خود همت نميکند اخطار ميدهد که اگر اين مراقبت نکنيد هرآينه اين نتيجه پيش ميايد اين حاصل چنين مراقبه نکردن خواهد بود.
البته ما از خداوند بايد همان خواست و اراده خواستن و توفيق را هم از او بخواهيم .
متذکر ميشود که اين فهم ناقص کلام الهي در حد حقير است و گر نه بسيار دارد معني در يک کلام اين آيه.
اگر به آيات قبلي اين آيه که افراد منافق و دروغگو را بيان داشته و در ادامه اين آيه نيز به امر دروغ تسريع شده مفهوم زياد شدن مرض و در آنها يک امر عادي مينمايد به اين مفهوم که کساني نه اينکه مراقبت نميکنند بلکه اسرار دارند که مرض وارد جان(قلب و جان و دل همه يک معني دارند و منظور تلمبه خون در بدن نيست) آنها شود و نفاق و دروغ و ديگر رذايل آنها آشکار است.
حالا خودمان از عقلمان سوال کنيم اگر وارد محيطي بشويم که فاسد است و محيط آلودهاي است و باعث مثلاً بيماري وبا ميشود آيا اگر گفته شود وارد نشويد و فردي بگويد من قويتر از اين هستم که به وبا دچار شوم وقتي وارد شد اگر چند ميکروب وارد بدن او شد و فرد بدين علت که بدن قوي داشته و اين چند ميکروب ريز کاري از پيش نخواهند برد آيا در اينجا بيمار شدن او در آينده تقصير کيست مسلم خودش مقصر است اما افزايش و زياد شدن ميکروب از کجاست مسلم يک امر قهري است که حاصل رشد و تکثير بيماري در جاي مناسب است همه اين امور جز قاعده کلي است که خداوند بوجود آورده و سنت تغيير ناپذير حق.
مراقبت کردن يک امر اختياري است که از ذيشعور لازم است و اين اختيار باعث رشد و کمال است و گرنه چه کمالي متصور است وقتي همه در يک راه به اجبار در حرکت باشند.
بيماري روحي و بيماري جاني و جسمي در کليت يکسان هستند.
اگر فردي يکبار دروغ گفت و از اينکار پشيماني بعمل نياورد مراقبت که نکرده هيج بلکه به عمل خود هيچ تذکري نيز نداده است دريجه ورود بيماري را باز کرده ولي انسان مراقب وقتي به اين نقطه رسيد سريع پشيمان شده و خود را سرزنش کرده و هشدار ميدهد و مواظبت بعمل ميآورد که تکرار نشود. علماي عمل به مراقبه اينجا خود را مجازات هم ميکنند که اين باعث شود که مصونيت پيدا کنند مثلا روزه ميگيرند بخاطر اين مراقبت نکردن يا چند رکعت نماز بجا مياورند و ... که همه باعث ميشود که رشد و کمال يافته و بيماري در آنها تکثير نشود.
نکته اشاره شده در آيات ديگري نيز اشاره شدهاند که نشان ميدهد رشد و تکثير مخصوص بيماري تنها نيست بلکه اخلاق نيکو هم وقتي وارد قلب شوند رشد يافته و زياد ميشوند، همچون: علم، هدايت و ايمان، قابل افزايش معرّفى شده است. همانند: «زدنى علماً» 114طه، «زادتهم ايمانا» 2انفال و «زادهم هدى» 17محمد. همچنين برخى از امراض و اوصاف ناپسند مانند: رجس، نفرت، ترس و خسارت نيز قابل ازدياد دانسته شدهاند. همانند: «زادتهم رجساً» 125توبه و «زادهم نفوراً» 60فرقان و «مازادوکم الاّ خَبالاً» 47توبه و «ولا يزيد الظالمين الاّ خساراً» 82اسراء.
با توجّه به آيات مذکور، معلوم ميشود که سنّت خداوند و قانون کلي، آزادى دادن به هر دو گروه خير و شر است. «کلاّ نُمدّ هؤلاء و هؤلاء» 20اسراء.
توجه به اين اصل که همه امور از خداست و اين زياد شدن هم از اوست بلکه اينها همه از قوانين و سنتهاي الهي است ما بايد اينرا بدانيم نه اينکه نتيجه بگيريم که ما در اجبار هستيم و مرض زياد ميشود بله مرض زياد ميشود وقتي که قلب محل محبت و احسان و نيکي و جاي مهر و گرمي و صميمت در اختيار اغيار و امراض قرار گيرد بجاي صفات نکوي ياد شده.
مقصر در ماست كه مراقبت نكرديم.
نظرات شما عزیزان:
:: برچسبها: تربيت,
نویسنده : علي اكبري(آج)
|